بدان که ایمان غیر از علم و ادراک است؛ زیرا که علم و ادراک، حظّ عقل است و ایمان حظّ قلب است.
انسان به مجرَّد آن که علم پیدا کند به خدا و ملائکه و پیغمبران و یوم القیامه، او را نتوان مومن گفت؛ چنانچه ابلیس تمام این امور را علماً و ادراکاً می دانست و حق تعالی او را کافر خواند.
چه بسا باشد فیلسوفی به برهانهای فلسفی، شعَب توحید و مراتب آن را
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 87 مُبرهن کند و خود، مومن باللّه نباشد؛ زیرا که علمش از مرتبۀ عقل و کلیّت و تعقّل، به مرتبۀ قلب و جزئیّت و وجدان نرسیده باشد.
برای نزدیک کردن مقصود به فهم، مثالی یاد کنیم:
ما به حسب برهان و ادراک عقلی، همه می دانیم که مردگان به انسان نمی توانند آزاری دهند، و همۀ مرده های عالم به قدر مگسی حرکت ندارند، و می دانیم که در تاریکی، مردگان زنده نمی شوند؛ با این وصف، در شب تاریک از مردگان وحشت داریم، و وهم ما غلبه بر عقل می کند. برای آن است که به این حقیقت عقلیّه، قلب ایمان نیاورده و این ادراک عقلی به قلب نرسیده. ولی آنها که با تکرّر عمل و کثرت اقدام و زیادت مراودت در شبهای تار در قبرستانها، این مطلب علمی را به قلب رساندند، از مردگان وحشت نکنند؛ بلکه در قبرستانها منزل کنند، و با وادی خاموشان مانوس شوند.
دستۀ اوّل و دوم، در علم به اینکه از مردگان به کسی آزار نرسد شریک بودند، ولی در ایمان به این مطلب با هم مختلف بودند. از این جهت، علم آنها در آنها اثری نکرد، ولی ایمان دستۀ دوم آنها را از وحشت خیالی موهوم بیرون آورد.
پس معلوم شد که علم غیر از ایمان است و این مطلب به حسب لغت نیز مناسب با معنی ایمان است؛ زیرا که ایمان در لغت به معنی وثوق و تصدیق و اطمینان و انقیاد و خضوع است در فارسی به معنی گرویدن است. و پر
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 88 واضح است که گرویدن غیر از علم و ادراک است.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 89